فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا ساز
کلبه تنهایی
کلبه تنهایی
(خلوتگاه من)
سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

درد جدایی را چگونه به تو مفهوم کنم

اندرین باب تل به کی چند و چون کنم

همه به طعنه گویندم که گرفتار بی وفایم

مگر چگونه به حرفهای مردم کنم

یکبار نیامدی به سوی ما ای بی وفا

تا ترا وادار به خنده و تبسم کنم

دل به تو داده ام و جان نیز

چی حاجت که حکایت مجنون کنم

گر نمی دانی درد جدایی را

یکبار بیا در کنارم تا برایت معلوم کنم

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)


درین روزها دل من بسیار گرفته است
بار سنگینی غمها روی شانه هایم نشسته است
یک حنجره آواز برای فریاد کشیدن دردهایم
اما چه کنم که صدا در گلویم شکسته است
می خواهم فریاد زنم از دست جور روز گار
اما چه کنم که حنجره ام خیلی خسته است
دیگر زندگی برایم بی مفهوم شده
همه دار و نه دارم ازهم گسسته است
دیگر خسته شده ام ازین زندان, بنام زندگی
می خواهم پرواز کنم اما پرو بالم بسته است

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

نه سلامی ونه کلامی, آخر از من چه دیدی؟

چرا قهری بامن, آخر از من چه شنیدی؟

رسم عاشقی این چنین نه بود, نازنین

به یکبارگی تنهایم گذاشتی و از من بریدی

مگر تو نگفتی به من که همیشه در کنارم میمانی؟

آخر چه شد که این گونه از من رمیدی؟

هنوز نمی توانم باور کنم که مرا تنها گذاشتی

آه! از من رمیدی و قامتم خمیدی

تازه نهال عشق ما بار و برگ گرفته بود

آن تازه نهال را از ریشه کشیدی

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)


خیلی تنها شده ام اما فریاد نمی زنم

فریاد از دست این خاطر ناشاد نمی زنم

سینه ام سرای جاویدان غم شده

اما همیشه سکوت میکنم و داد نمی زنم

داد و بیداد در شآن عاشقان نیست

گرچه غرق در غمم و نفس آزاد نمی زنم

برای شنیدن ناله های من گوش شینوای نیست

سکوت می کنم و از غمم سخن به افراد نمی زنم

 منم و تنهایی و یک سکوت سنگین

دیگر از تنهایی نمی هراسم و دم از انتقاد نمی زنم

 

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)


خدایا! لحظه ی صبر و قرار ندارم

دل شکسته ام و توان انتظار ندارم

دیگر خسته ام از خلوت گاه خویش

اما چه کنم که پای فرار ندارم

بند، بند از وجودم ناله دارد

اما زبانی برای گفتار ندارم

خدایا! خیلی درمانده و تنهایم

مؤنسی برای این دل غمبار ندارم

ای مؤنس دلهای تنها،برس به دادم

که جز تو، مؤنس و غمخوار ندارم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
پيوندها


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 174
بازدید کل : 32773
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

.

.